۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

ویـنتر فلاور

 
I will take it away before you stumble (hold on, hold on)
I will stay by your side until you survive (hold on, hold on)
I hope you bloom

Why did I meet you?
Here, now, in this winter day
When I close my eyes, spring seems so far away
And there’s only cold breaths here
I was born in crimson from the blood you shed this harsh winter
Plum blossom, camellia, daffodil
Yeah, call me whatever you want
They say life is full of paradox
All you gotta do is gettin’ used to this marathon

“Do you think the world is harsh on you only?
Everyone has it hard”
To the grown up you
Those words can’t be your consolation
Listen carefully, winter
You made me bloom

Now I will send forth my blue aroma with my branches
I’ll show you that there’s another sky
I’ll call forth the autumn that was once like you
 
WINTER FLOWER - YOUNHA FT. RM
  • فروغ • 光
  • سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۹

دورِ تنـد

همه چیز از سالِ 94 افتاده رو دورِ تند...
عجیبه... خودمم نمیدونم چرا.
  • فروغ • 光
  • سه شنبه ۲ ارديبهشت ۹۹

رنـج

یک حس تحت عنوانِ "جوگیری" بر من چیره میشه.
و دلم میخواد هرروز بیام و اینجا بنویسم. هر تراوشِ ذهنی‌ای رو...
برایِ این کار باید "باززز" رو پاک کنم گمونم هوم؟
نمیدونم...
 
امروز گمونم یه روزِ مهم باشه.
ورق خوردن کتاب زندگیم و رفتن به چپترِ جدیدش رو حس کردم تا حدی...
صُدای خم شدن و حرکت کردنورقه کاغذ پیچید توی خونه انگار.
همون صدایِ خفه‌ی شبیهِ پاره شُدن...
امیدوارم چپترِ تلخی نباشه...
 
کِی به اون چپترِ رویاهام میرسم؟
اون فصلِ شیرینِ لعنتی؟ میرسم اصلا؟
 
"مُسافر" تویِ وبلاگ پُست جالبی نوشته بود؛ نقل میکنم:
" امروز فصل 4 را هم تمام کردم. جای نفسگیری هم تمام شد. از کل 67 اپیزود یک چیز را یاد گرفتم:
« عملکرد انسان در هر لحظه، بر اساس تصمیمات و تمایلات خودش است.
شیطان بنده خدا -فرشته‌ی اسبق خدا- تقریبا بی تقصیر است.
وظیفه‌ای که به او محول شده وسوسه کردن است.
پس کاری که او میکند، صرفا انجام وظیفه‌ است.
کسی که اینجا اختیار و قدرت تصمیم گیری دارد انسان است.» "
 
خطِ فکری مشابهی داریم؛ همیشه بر این باورم که هر تلخی و رنجی که انسان میکشه
مسببش خُودشه؛ بجز مرگ که هیچوقت دستِ ما نبوده.
شاید بپرسی رنجی که آدم‌های دیگه بهمون منتقل میکُنن چی؟ مسببِ اون‌ها هم ماییم؟
پاسخ بله است. مسبب اونها هم خودتی. چطور؟ چون در وهله‌ی اول اجازه دادی اون آدم
رنج رو بهت منتقل کنه... شاید اون کارِ رنج‌آور، اون اتفاقِ آزاردهنده‌ رو خودت انجام نداده باشی
اما اینکه اجازه دادی اون درد رو روت پیاده کنن، حاصلِ اراده خودت بوده...
 
منم نباید میذاشتم این رنجرو بهم منتقل کنی... هوم؟ من منفعلانه خندیدم و هیچ نگفتم.
خندیدم و رنج رو قورت دادم؛ درد رو، غم رو فرو بُردم و حالا یک گوشه نشستم و به رفتارِ
ناراحت‌کننده‌ی تو خُرده میگیرم... در حالیکه تو تقصیری نداری. این من بودم که درد رو نادیده گرفتم.
و گذاشتم ذره ذره رخنه کنه...
  • فروغ • 光
  • سه شنبه ۲ ارديبهشت ۹۹
این‌گوشه از شهر امنه،
من سعی کردم نَمیرم،
انقدر نَمیرم که آخر
این‌گوشه پهلو بگیرم.
به‌جا‌مانـده‌ها