سر تو در سر من جنگ شُده
می‌فهمی...؟!
------------------------------------------------------------
خیلی وقته اینجا چیزی ننوشته بودم..
نوشتنی زیاد بودا... اما دستم نمیرفت! چرا؟
حقیقتا خودمم نمیدونم... اما به هرحال من اینجام.
بعد از یه چیزی حدودِ 4-5 ماه! سلام :)
 
فکر کنم توی 50 روز گذشته، جمعا 5 بار رفتم بیرون :)))
چرا؟
بدیهیه! ویروس احمق... !
البته لایف‌استایل من زیاد فرقی هم با قرنطینه نداشت حقیقتا
ولی به هرحال استرسی که شرایط فعلی بهم وارد میکنه، انقدری آزاردهنده هست
که دلم بخواد زودتر شرایط به حالت عادی برگرده...
 
موهامو رنگ کردم :)) هاها... شاید بشه گفت مسیِ تیره؟
هرچند خودم حس میکنم با مویِ تیره بهترم، اما محض تنوع
دلم خواست ببینم چه شکلی میشم.
 
یادته از یه غمِ همیشگی حرف میزدم؟
میخوام بهت بگم هنوزم اُون غم هست؛ یکم کم اثرتر ولی هست
و بی‌قرارم میکنه؛ و دلم میخواد داد بکشم بخاطرش.
میشه از بین بره لطفا...! قبلا دوست داشتم زود از بین بره...
اما الان برام زمانش مهم نیست. حتی اگر آخرین روزِ عمرم باشه؛
دلم میخواد این حسرتِ لعنتی ولم کنه.
 
دارم رانندگی یاد میگیرم...اِمممم... کارِ جان‌فرساییه :))
خیلی انرژی ازم میره! ولی خوب... انجامش میدم.
امیدوارم از شدتِ حرص خُوردن از دستِ خودم،
جون ندم پشت فرمون "لول" :))
 
I'M SICK OF WAITING FOR YA...