دو سه ساله آسمون گرفته بارون میزنه.

دو سه ساله همه فصلا به زمستون میزنه.

خیلی دوست دارم بدونم بعد من چه میکنه.

یکی میگفت دو سه ساله داره گریه میکنه.

دو سه ساله داره گریه میکنه... :')

~~~~~~~~~~~~~~~

حسِ عجز و سردرگمی و کلافگی و مشغله و خستگی و دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی وجودمو فرا گرفته.

دیشب یه جمله‌ی جالب خوندم. نوشته بود گُلِ "آزالیا" نمادِ ناامیدیه؛ یعنی دوست دارم کنارت باشم ولی نمیتونم. یعنی وقتی بهت فکر میکنم تمامِ وجودم نبض میشه؛ میشم یه نقطه‌ی تپنده. اما هیچوقت دستم بهت نمیرسه. با دیدنت دلم میخواد که دستاتو بگیرم؛ دلم میخواد دست بکشم رویِ گونه‌هایِ برجسته‌ت. دلم میخواد به صورتِ درخشانت لبخند بزنم؛ دلم میخواد انگشتام بینِ موهات راهشونو پیدا کنم. اما هیچوقت دستم بهت نمیرسه.

این تلخه. خیلی.