پُستِ اینستاگرامیِ چسناله‌طورِ بی‌محتوا، چون خیلی ایموشنالم؛

 

"من جایِ تمام کسانی که
دلتنگت نمی‌شوند
من جایِ تمام کسانی که
بی‌تابِ چشم‌هایت نیستند

جای کسانی‌ که خواسته یا ناخواسته

ترکت می‌کنند

دلتنگت می‌شوم...
من جایِ تمامِ کسانی که
گفتند دوستت دارم و تو ماندی
و آن‌ها نماندند
جایِ تمامِ بوسه‌های نیمه‌راه
آغوش‌هایِ جا مانده
جایِ تمامِ -یادم تو را فراموش- ها
من اصلا جای خودِ خدا هم
دلم برایت تنگ شده
بگذار مردم بگویند کفر می‌گوید
گفتم مردم؟
اصلا من را چه به مردم
من را همان خدا که چشمانِ تو را آفرید
تا من دیوانه‌ات شوم
کافیست.
همه چیز زیرِ سرِ همین خداست
که تو را بی‌هیچ دلیلی انقدر
برایِ دلِ من عزیز کرده
که حتی به وقتِ دلگیری
دلتنگت باشم
همین خدایی که
می‌داند تو گذرت هم این حوالی نمی‌خورد
اما باز کلمات را
مجبور به نوشتن برای تو می‌کند
من
جای تمام کسانی که کنارت هستند
جای تمام کسانی که تو را می‌بینند
جای تمام کسانی که در قابِ چشمانت جا دارند
جای تمام کسانی که تو هرروز از حوالیِ‌شان
گذر می‌کنی
دلم برایت تنگ شده..."

.

.

محسن تویِ اون لیریکِ معروفش -که هیچوقت تبدیل به آهنگ نشد- میفرماد:

"ﺑﺒﯿﻦ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ‌ی ﺩﻭﺭ ﺗﻮﺭﻭ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ
ﺗﻮﺭﻭ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ‌..."

و هر بار، با فکر کردن به این جمله، تصویرِ تویی‌که دورترین نزدیکمی میاد جلوی چشمام :)