من با همهی درد جهان ساختم اما
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با اینهمه یک عمر
من غیر تو حتی به کسی فکر نکردم
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با اینهمه یک عمر
من غیر تو حتی به کسی فکر نکردم
من خستهام از اینهمه تاوان جدایی
ای بیخبر از حال من امروز کجایی؟
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی؟
انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باور من درد کشیدن
گیرم همه آیندهی من پاک شد از تو
با خاطرههای تو چه باید بکنم من؟
- فروغ • 光
- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۹
- ۱۹:۱۶