وااو ...داره میشه سومین ماهی که نیومد اینجا و خاکروبی نکردم..
ولی چقدر زود گذشت :))
انگار همین دیروز بود که با یه حالتِ داغونِ نزارِ شاکی از دنیا اومدم و پُست قبلیو گذاشتم.
اِنی وِیز آقا اینجا داره پنج ساله میشه ...هاهاها :))
سنِ این وبلاگ همسنِ بنگتنه ...
متاسفانه من از اونجایی میسوزم که وقتی تازه این وبلاگو زده بودم ، از طریقِ یه سری
از دوستان -رزا میوزیک و اینا-
میشناختم بنگتنو ولی گیو عه شط نکردم اون دوران واقعا... خر بودم...
امتحانا خُوب نبودن اصلا ! هممم..کارنامهی اصلا مطلوبی نبود ..اصلا !
داغونِ داغونم خلاصه ... "یکی بیاد جون منو بگیره" اَصَن ...
"قلب من از تپیدنش خسته شُد :| "
و اینکه ... کیپ کام اند ولکام تو دِ کنکور ثینگ :|
آیم نات ردی فور دیس شط واقعا :((
پیشاپیش خسته ام :(((
میدونید ... من پنجساله اینجا رو دارم و هر چند دیر به دیر ، سعی کردم
با آپدیت زده نگهش دارم .. هنوز وقتی پنجساله پیش این وبلاگو زدم یادمه
تو هال روی مبل نشسته بودم و "جِم تیوی" هم داشت فیلمِ
"از بوسه تا عشق" رِ نشون میداد :| :)))
چقد چرت و پرتیجات اینجاها تفت دادم با یه سری آدمی که حُضورا نمیشناختم
اما باهاشون اُخت شده بودم..
گپ و گُفت تویِ کامنتا ... رُمان نوشتنا ... مسابقه های بیخود و الکی
خاله زنک بازی بعضا :)))
ویکس و برتز و باربی و وبلاگ گالری و وبلاگِ رمان و غیره و غیره...
خاطرات باحال و خنده دارِ دوتا کیمیاها ..snow queen و miss papion
(هی دخترا اگه اینو یه زمانی خوندین بدونین من هنوز یادمه "نیکنِیم"هاتونو)
الان به اندازه پنجساله که گُذشته از اون موقعها ... هاها رفیق احساس اِیموشنال بودن دارم.
امسال کنکور دارم و بعدش واردِ یه استیج جدید از زندگی میشم...
جالبه ؛ پنج سالِ پیش ... کنکور who?
حتی درباره دبیرستان دورهی اولی که تازه میخواستم برم هم نظری نداشتم..
اما الان همه چی یکم بزرگونه تر شده ؛ یکم ...ترسناکتر شده شاید.
بایدِ وِی ...امیدوارم اگه پنجسالِ دیگه اینجا هنوز بود ، برگشتم و خوندمش
با خُودم بگم ببین فروغ ، چقد نسبت به فروغِ 31 خُردادِ 97 تغییر کردی..
ببین تونستی ... ببین اونقدرا هم ترسناک نبود :)
برم گمشم دیگه ..عه.
با آپدیت زده نگهش دارم .. هنوز وقتی پنجساله پیش این وبلاگو زدم یادمه
تو هال روی مبل نشسته بودم و "جِم تیوی" هم داشت فیلمِ
"از بوسه تا عشق" رِ نشون میداد :| :)))
چقد چرت و پرتیجات اینجاها تفت دادم با یه سری آدمی که حُضورا نمیشناختم
اما باهاشون اُخت شده بودم..
گپ و گُفت تویِ کامنتا ... رُمان نوشتنا ... مسابقه های بیخود و الکی
خاله زنک بازی بعضا :)))
ویکس و برتز و باربی و وبلاگ گالری و وبلاگِ رمان و غیره و غیره...
خاطرات باحال و خنده دارِ دوتا کیمیاها ..snow queen و miss papion
(هی دخترا اگه اینو یه زمانی خوندین بدونین من هنوز یادمه "نیکنِیم"هاتونو)
الان به اندازه پنجساله که گُذشته از اون موقعها ... هاها رفیق احساس اِیموشنال بودن دارم.
امسال کنکور دارم و بعدش واردِ یه استیج جدید از زندگی میشم...
جالبه ؛ پنج سالِ پیش ... کنکور who?
حتی درباره دبیرستان دورهی اولی که تازه میخواستم برم هم نظری نداشتم..
اما الان همه چی یکم بزرگونه تر شده ؛ یکم ...ترسناکتر شده شاید.
بایدِ وِی ...امیدوارم اگه پنجسالِ دیگه اینجا هنوز بود ، برگشتم و خوندمش
با خُودم بگم ببین فروغ ، چقد نسبت به فروغِ 31 خُردادِ 97 تغییر کردی..
ببین تونستی ... ببین اونقدرا هم ترسناک نبود :)
برم گمشم دیگه ..عه.
- فروغ • 光
- جمعه ۱ تیر ۹۷